سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آموزش راهنمایی شهرستان فلاورجان
  • یک معاون ( پنج شنبه 89/3/27 :: ساعت 7:40 عصر)

    ادامه از پست قبلی :

    6. عمران و آبادانی در کنار وظایف فرهنگی
    نگرش جامع به مدیریت، یکی از نگرش‏های اساسی است؛ به این معنا که مدیر ـ به خصوص در مدیریت کلان ـ نباید خود را به توسعه و آبادانی دنیای مردم محدود نماید، بلکه علاوه بر آن، وظیفه دارد که به امور معنوی و فرهنگی مردم نیز توجه داشته باشد.حضرت در این خصوص می‏فرماید:
    مردم! مرا بر شما حقی و شما را بر من حقی است: بر من است که خیرخواهی خود را از شما دریغ ندارم، حقی را که از بیت‏المال دارید بگزارم، شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید، و آداب آموزم تا بدانید.
    علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر، در بیان وظایف زمامدار، هردو بُعد معنوی و دنیوی را مطرح کرده‏اند:
    این عهدی است که به مالک سپردم، هنگامی که او را بر مصر گماشتم، و او را بر چهار مسؤولیت موظف کردم: تا مالیات‏های آن سرزمین را جمع‏آوری کند؛ با دشمنان آن کشور بجنگد؛ به اصلاح اهل آن همت گمارد؛ و به عمران و آبادی آن مناطق بپردازد.35
    بدین‏ترتیب حضرت همه این وظایف را بر عهده مدیر و حاکم می‏گذارد. البته هنگامی که مدیریت‏ها تقسیم شوند، اوضاع اندکی متفاوت می‏شود، ولی روح داستان این است که مدیریت در نظام اسلامی و با نگاه علی(ع) مدیریتی است که فرد نمی‏تواند
    بگوید من فقط به عمران و آبادانی می‏پردازم و به بُعد فرهنگی و معنوی و اخلاقی کاری ندارم یا به عکس.
    ممکن است بر اثر تقسیم مسؤولیت‏ها، این وظایف تقسیم شود، امّا در هر حال نگرشِ مدیرِ اسلامی، نگرشی ترکیبی از «آبادی معنوی و دنیوی» است.
    امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر در باب آبادانی دنیوی می‏فرمایند:
    ... کوشش تو در آبادی زمین بیش از کوشش در جمع‏آوری مالیات باشد؛ زیرا مالیات جز با آبادانی به دست نمی‏آید، و آن کس که بخواهد مالیات را بدون آبادانی مطالبه کند، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود می‏سازد، و حکومتش بیش از مدّت کمی دوام نخواهد داشت.
    حضرت در کنار این، به او دستور می‏دهد که به مسائل عبادی مردم نیز توجه خاص داشته باشد:
    از جمله کارهایی که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهی، اقامه فرایض است که ویژه ذات پاک اوست. بنابراین بدنت را شب و روز در اختیار فرمان خدا بگذار، و آنچه موجب تقرب تو به خداوند می‏شود به‏طور کامل و بدون نقص به انجام رسان، اگرچه خستگی جسمی و ناراحتی پیدا کنی. هنگامی که به نماز جماعت برای مردم می‏ایستی باید نمازت نه نفرت‏آور باشد و نه تضییع‏کننده؛ چرا که در بین مردمی که با تو به نماز ایستاده‏اند، هم بیمار وجود دارد و هم افرادی که کارهای فوری دارند.37
    بدین‏ترتیب در دیدگاه امام علی(ع) هیچ‏کس نمی‏تواند چیزی از دین را به بهانه اصلاح دنیا رها سازد:
    مردم چیزی از امور دینشان را برای اصلاح دنیایشان ترک نمی‏کنند مگر این‏که خداوند زیانبارتر از آن را بر روی آن‏ها خواهد گشود.
    حضرت سیره خود را در جامعه دینی، هدایت معنوی انسان‏ها می‏دانند و متذکر می‏شوند که آنچه در آن بیم داشته‏اند، غلبه گمراهان و انحراف مردم است:
    ... بر راه حقّ ایستادم و آن را از راه‏های گمراهی جدا کردم و به شما نشان دادم، درحالی‏که می‏پوییدید، و راهنمایی نمی‏دیدید، چاه می‏کندید و به آبی نمی‏رسیدید و این اشارت است که گویاتر از صد مقالت است.... بیم موسی نه بر جان بود که بر مردم نادان بود، مبادا گمراهان به حیلت چیره شوند و بر آنان امیر.

    7. ضرورت استفاده از تجارب تاریخی در مدیریت

    یکی دیگر از اصولی که در کلام علی(ع) بدان اشاره شده، نگاه به تاریخ و تجربه تاریخی حاکمان و مدیران پیشین است. حضرت خطاب به مالک می‏فرماید:
    بدان که من تو را به شهرهایی می‏فرستم که دستخوش دگرگونی‏ها گردیده؛ گاه داد و گاهی ستم‏دیده. و مردم در کارهای تو چنان می‏نگرند که تو در کارهای والیان پیش از خود می‏نگری، و درباره تو آن می‏گویند که درباره آنان می‏گویی.
    بنابراین باید حکومت و مدیریت را به عنوان فرایندی تاریخی و تجربه شده نگریست و آن را واقعیتی دارای قوانین و قواعد مشترک و قابل ارزیابی و مورد توجه و نظارت دیگران دانست و با این نگرش به عبرت‏آموزی و بهره‏گیری از تجارب پیشینیان اهتمام ورزید. امام(ع) در پایان عهدنامه، به مالک می‏فرمایند:
    بر تو واجب است که همواره به یاد حکومت‏های عادلانه پیش از خود باشی. هم‏چنین توجه خود را بر روش‏های خوب یا اثری که از پیامبر رسیده، و یا فریضه‏ای که در کتاب خداوند آمده است، معطوف دار و به خطوطی که در روش من مشاهده کرده‏ای، اقتدا کن... ..

    8. حقوق و وظایف متقابل

    نگرش انسان به مدیریت و مسؤولیت، بر حقوق و وظایف متقابل مبتنی است. از افتخارات روش حکومتی و مدیریتی امام، ذکر شده در نهج‏البلاغه ـ که الگویی بسیار زنده و پاسخگوی نیازهای انسان در گذر زمان است ـ نگاه حق و وظیفه متقابل است. امیرمؤمنان(ع) در موارد مختلف به این حقوق و وظایف متقابل اشاره کرده است:
    کسی را حقی نیست جز آن‏که بر او نیز حقی است؛ و بر او حقی نیست جز آن‏که او را حقی بر دیگری است.
    بدین‏معنا، حق چنان است که به نفع کسی نخواهد بود مگر آن‏که به گونه‏ای به زیان وی نیز خواهد بود و حق به زیان وی جاری نخواهد شد جز آن‏که در مواردی دیگر به سود او تمام می‏شود. حضرت سپس بر این نکته تأکید می‏ورزد که حتی خداوند هم، که صاحب حق مطلق است، با عنایت و لطف خود برای دیگران نسبت به خود، حق متقابل مقرر داشته است:
    و اگر کسی را حقی بُوَد که حقی بر او نَبُوَد، خدای سبحان است نه دیگری از آفریدگان؛ چه، او را توانایی بر بندگان است و عدالت او نمایان است در هر چیز که گونه گون قضای او بر آن روان است.لیکن خدا حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آنان را در اطاعت، دو چندان یا بیشتر نهاده، از درِ بخشندگی که او راست و افزون دهی که وی را سزاست.
    ایشان در مورد حق متقابل شهروندان و مسؤولان می‏فرمایند:
    همانا خداوند بر شما برای من حقی قرار داده، چون حکمرانی شما را به عهده‏ام نهاد؛ و شما را نیز حق است بر من، همانند حقّ من که بر گردن شماست.
    امام(ع) در ادامه این خطبه ـ که در جنگ صفین ایراد کرده است ـ بر اهمیت و منزلت برتر حق متقابل مسؤولان و مردم تأکید می‏کند و کاربست آن را مایه عزت و اعتلای جامعه می‏داند:
    بزرگ‏ترین حق‏ها که خدا واجب کرده است، حقّ والی بر رعیت است و حق رعیت بر والی، که خدای سبحان آن را واجب نمود، و حق هر یک را بر عهده دیگری واگذار فرمود، و آن را موجب برقراری پیوند آنان و ارجمندی دین ایشان کرد. پس حال رعیت نیکو نگردد جز آن‏که والیان نیکو رفتار باشند؛ و والیان نیکو رفتار نگردند، جز آن‏گاه که رعیت درستکار باشند. پس چون رعیت حقِ والی را بگزارد، و والی حق رعیت را به جای آرد، حق میان آنان بزرگ‏مقدار شود. و راه‏های دین پدیدار و نشانه‏های عدالت برجا و سنت چنان‏که باید، اجرا. پس کار زمانه آراسته گردد و طمع در پایداری دولت پیوسته و چشم آز دشمنان بسته و اگر رعیت بر والی چیره شود یا والی بر رعیت ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار گردد، و نشانه‏های جور آشکار، و تبهکاری در دین بسیار. راه گشاده سنّت را رها کنند، کار از روی هوا کنند،و احکام فرو گذار شود و بیماری جان‏ها بسیار، و بیمی نکنند که حقی بزرگ فرو نهاده شود یا باطلی سترگ انجام داده. آن‏گاه نیکان خوار شوند و بدکاران بزرگ مقدار.
    یکی دیگر از حقوق جامعه بر مدیران، از دیدگاه حضرت این است که منصب، آنان را به مردمان نزدیک‏تر و عطوفت و خدمتگزاری آنان را به مردم افزون کند:
    بر والی است که اگر به زیادتی از مال رسید یا نعمتی مخصوصِ وی گردید، موجب دگرگونی او نشود و آنچه خدا از نعمت خویش نصیبش کرده، بر نزدیکی وی به بندگان خدا و مهربانی او به برادرانش بیفزاید.
    امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر متذکر می‏شوند که هر یک از طبقات و گروههای اجتماعی بر حاکم حقی دارند.
    در دیدگاه امام مردم موظف‏اند این حقوق را از مسؤولان و مدیرانشان مطالبه کنند و در مقابل، حقوق حکّام و مدیران را ادا نمایند:
    سپس این دستورها را از امیران خود بگیرید و فرمان آنان را ـ چندان‏که خدا کارتان را بدان سازوار می‏دارد ـ بپذیرید.
    این کلام بدین معناست که مردم باید، هم حق خود را طلب کنند و هم خود را بدهکار حکومت و نظام بدانند و در واقع به هر دو سو پای‏بند باشند.

    9. نگرش مثبت و کرامت مدار به انسان‏ها

    حضرت علی(ع) یکی از نگرش‏های مدیر را توجه به ارزش انسان‏ها ـ به طور عام، از هر قبیله و نژاد یا دین و مذهب که باشند ـ می‏دانند و متذکر می‏شوند که زمامدار به عنوان مدیر اسلامی باید حافظ حیثیت، آبرو، مال و جان انسانها باشد. حضرت در این خصوص در نامه‏ای خطاب به مأموران مالیات‏گیر می‏فرماید:
    هیچ‏کس را از خواسته‏های مشروعش باز ندارید... و نیز به خاطر گرفتن درهمی، کسی را تازیانه نزنید؛ هم‏چنین به مال احدی ـ چه مسلمان و چه غیرمسلمان که در پناه اسلام است ـ دست نزنید.49
    امام(ع) در سیره خود، در برابر افرادی که خویشتن را کوچک وکم ارزش جلوه می‏دادند،واکنش نشان می‏داد و آنان را از این کار منع می‏کرد. برای مثال ایشان از همراهیِ فردی که پیاده در حال حرکت بود با خود که بر مرکب سوار بودند، ممانعت کردند و فرمودند:
    باز گرد؛ چرا که پیاده حرکت کردنِ شخصی مانند تو در رکابِ مثلِ من، مایه غرور برای والی و ذلت و خواری برای مؤمن است.
    نگرش حضرت به انسان‏ها، به خصوص مسلمانان، چنان است که ارزش و احترام آنان را از تمام مقدسات بالاتر می‏دانند:
    و حرمت مسلمان را از دیگر حرمت‏ها برتر نهاده، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه پرستی پیوند داده است. پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند، جز آن‏که برای حق بود؛ وگزند مسلمان روا نیست جز در آنچه واجب شود.51
    بدین‏ترتیب، نگرش مدیر مسلمان به مردم باید حاکی از احترام خاصِ او به آنان باشد، به گونه‏ای که از ناحیه مدیریت او هیچ نوع بی‏احترامی و آزاری به مسلمانان نرسد؛ چنان‏که باید به مردم محبّت کامل داشته باشد.
    حضرت در این باره خطاب به مالک اشتر می‏فرماید:
    قلب خویش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبّت و لطف کن و نسبت به آن‏ها همچون حیوان درنده‏ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری! زیرا آن‏ها دو گروه بیش نیستند: یا برادران دینی تواند، و یا انسان‏هایی همچون تو.
    هم‏چنین خطاب به ابن‏عباس ـ هنگامی که او را به فرمانداری مصر منصوب کرد ـ فرمود:
    با مردم گشاده‏رو باش؛ آن‏گاه که آنان را بینی، یا درباره آنان حکمی دهی یا در مجلس ایشان نشینی.
    ایشان رفتار نامناسب با غیرمسلمانان را نیز نمی‏پذیرند و خطاب به یکی از کارگزاران خود- که با مردم غیر مسلمان تحت قدرت خود بد رفتاری کرده بود - می‏فرمایند:
    اما بعد، دهقانانِ شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می‏کنی و سختی روا می‏داری، ستمشان می‏ورزی و خردشان می‏شماری. من در کارشان نگریستم و دیدم چون مشرک‏اند نتوانشان به خود نزدیک گرداند، و چون در پناه اسلام‏اند نشاید آنان را راند. پس، در کار آنان درشتی و نرمی را با هم‏آمیز. گاه مهربان باش و گاه تیز! زمانی نزدیکشان آور و زمانی دورتر.54

    10. توجه به قدرت و نظارت الهی

    چنان که گذشت، قدرتِ همراه با مدیریت، آسیب‏هایی مانند عُجب و کبر و فساد در انسان تولید می‏کند. بدین‏سبب علی(ع) متذکر می‏شوند که راه علاج این امراض روحی آن است که مدیر نگرش خود را به مدیریت بدین‏گونه شکل دهد که با در نظر گرفتن عظمت، قدرت و سلطنت الهی به کوچک بودن خود وعملش پی ببرد.در این صورت مدیریت و ریاستی که از این مدیریت برای او حاصل شده است، نمی‏تواند باعث خودبزرگ‏بینی او شود. حضرت در این خصوص خطاب به مالک اشتر می‏فرماید:
    آن‏گاه که در اثر موقعیت و قدرتی که در اختیار داری، کبر و عُجب و خودپسندی در تو پدید آید، به عظمت قدرت و مُلک خداوند که مافوق تو است، نظر افکن! که این تو را از سرکشی پایین می‏آورد و تیزی تو را فرو می‏نشاند و خِرَد رفته ات را به جای باز می‏گرداند. از همتایی در علوّ و بزرگی با خداوند برحذر باش و خود را از تشبّه با او در جبروتش برکنار دار؛ چرا که خداوند هر جبّاری را ذلیل و هر فرد خودپسند و متکبّری را خوار خواهد ساخت.
    و در جای دیگر از عهدنامه می‏فرماید:
    هرگز حاکم بر خویشتن نخواهی بود، جز این‏که فراوان به یاد قیامت و بازگشت به سوی پروردگار باشی.
    حضرت برای کنترل درونی افراد، نظارت الهی را به یاد آن‏ها می‏آورد و می‏فرماید:
    از معصیت خدا در خلوتگاه‏ها بپرهیزید؛ چرا که همو شاهد و همو حاکم و دادرس است.
    هم‏چنین می‏فرماید:
    آن روز [قیامت] همراهِ هر کس گواه و سوق دهنده‏ای است، که تا صحنه قیامت او را می‏راند و شاهدی که به اعمال او گواهی دهد.58
    امام(ع) در مورد نظارت الهی خطاب به محمد بن ابی‏بکر ـ هنگامی که حکومت مصر را به او داد ـ می‏فرماید:
    با آنان فروتن باش و نرمخو، و هموار و گشاده‏رو، و به یک چشم به همگان بنگر؛ خواه به گوشه چشم نگری و خواه خیره شوی به آنان، تا بزرگان در تو طمعِ ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالت مأیوس نگردند؛ که خدای تعالی می‏پرسد از شما بندگان، از خرد و درشتِ کارهایتان و از آشکارِ آن و نهان.59

    منبع: مدیریار





    کل یادداشت های این وبلاگ
    آدرس جدید وبلاگ آموزش راهنمایی تحصیلی فلاورجان
    [عناوین آرشیوشده]