سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آموزش راهنمایی شهرستان فلاورجان
  • کارشناسی آموزش راهنمایی تحصیلی ( دوشنبه 89/3/10 :: ساعت 9:30 صبح)

    مهدی سهیلی میگه: زندگی دفتری از خاطره هاست

    خاطراتی شیرین-

    خاطراتی مغشوش- خاطراتی که زتلخی رگ جان میگسلد.

    ما ز اقلیمی پاک- که بهشتش نامند-

    بچنین رهگذری آمده ایم.

    گذری دنیانام- که نامش پیداست- مایه پستی هاست.

    ما ز اقلیم ازل- ناشناسانه بدین دیر خراب آمده ایم

    چو یکی تشنه بدیدار سراب آمده ایم

    مادر آن روز نخست- تک و تنها بودیم

    خبری از زن و معشوقه و فرزند نبود

    سخنی ازپدر و مادر دلبند نبود

    یکزمان دانستیم- پدرومادر و معشوقه و فرزندی هست

    خواهر و همسر دلبندی هست زندگی دفتری از خاطره هاست

    خاطراتی که زتلخی رگ جان میگسلد: روزی از راه رسید- که پدر لحظه بدرودش بود

    ناله در سینه تنگ- اشک در چشم غم آلودش بود

    جز غم و رنج توانکاه نداشت سینه اش سنگین بود- قوت آه نداشت.

    با نگاهی میگفت: پس از آن خستگی و پیری و بیماریها- دفتر عمر پدر را بستند ای پسر جان، بدرود!

    لحظه ای رفت و از آن خسته نگاه- اثری هیچ نبود پدرم چشم غم آلوده حیرانش را

    بست و دیگر نگشود. (خدایش بیامرزد)

     زندگی دفتری از خاطره هاست خاطراتی که ز تلخی رگ جان میگسلد:

    روزی از راه رسید-که چنان روز مباد روز ویرانگر سخت روز طوفانی تلخ

    که به دریای وجودم همه طوفان انگیخت زورق کوچک بشکسته ما-

    در دل موج خروشنده دریا افتاد کاخ امید فرو ریخت مرا-

    مادر خسته تن خسته دلم- زمن آهنگ جدائی دارد

    حالت غمزده اش- چشم ماتمزده اش بامن گفت:

    که از این بندگران عزم رهائی دارد.

    مادرم آنکه چو خورشید بما گرمی داد-پیش چشمم افسرد

    باغ سر سبز امیدم پژمرد اشک نه، هستی من- گشت در جانم و از دیده برخسار دوید

    مادرم رفت و به تاریکی شبها گفتم: آفتابم زلب بام پرید.

    تا ببینیم کجا، باز کجا، چشممان باردگر- سوی هم بازشود؟

    در جهانی که در آن راه ندارد اندوه- زندگی باهمه معنی خویش- ازنو آغاز شود.





    کل یادداشت های این وبلاگ
    آدرس جدید وبلاگ آموزش راهنمایی تحصیلی فلاورجان
    [عناوین آرشیوشده]